در سمت راست سلف سرویس چندین میز گرد و مستطیل وجود داشت که بر روی یک میز چهار پنج رقم نان و بشقاب و قاشق و لیوان بود میز بعدی انواع مربا و کمپوت گیلاس و آناناس و آلوورا و زیتون و کالباس و خیارشور و گوجه و خیار و پنیر و خامه قرارداشت ، در میز سوم انواع نوشیدنی اعم از آب سرد و شربت آلبالو و شربت پرتقال و نسکافه و شیر و چای قرارداشت ؛ میز بعدی انواع غذاهای گرم که شامل عدسی یا لوبیا و شیربرنج و تخم مرغ پخته و تخم مرغ نیمرو و خاگینه و سوسیس بندری و املت بود خلاصه فکرشو بکنید ما از هر کدوم یه قاشق برداشتیم و کلی غذا روی میز گذاشتیم و سر حوصله یه یکساعتی طول کشید با رویا حرف میزدیم و صبحانه مون رو میخوردیم بعد بلند شدیم و به سمت درب ورودی رفتیم و یه تاکسی گرفتیم و به طرح سالمسازی برای شنای بانوان حرکت کردیم . از ماشین که پیاده شدیم به باجه خرید بلیط مراجعه کردیم و دوتا بلیط گرفتیم بلیطها هر کدام 5000 تومان بود بعد گوشی همراهمون رو به محل امانت سپردیم و داخل شدیم در داخل طرح به هر کدام از ما کمد مخصوصی دادن که وسایلمون رو در آن قرار بدیم بعد به سمت ساحل و آب راه افتادیم ؛ هوا بینهایت گرم و شرجی بود ولی همین که وارد آب شدیم خنک شدیم ، آب دریا به قدری تمیز و شفاف بود که کف آب کاملا معلوم بود و تمام ماهیهای زیر آب که معمولا بصورت توده ای حرکت میکردند کاملاً مشخص بودن من در حال شنا کردن یک لحظه دیدم یک ماهی حدوداً 60 سانتی از زیر دستم عبود کرد برای اولین بار بود که این صحنه رو میدیدم و یک ذوق مخصوصی سرتاپای من رو فراگرفت ؛ یک قسمت از طرح در زیر آب ماسه های نرم داشت که وقتی روی آن راه میرفتیم کف پاهامون رو قلقلک میداد ، یه قسمت دیگه از طرح کف دریا پر از صخره و خزه های جمع شده روی صخره ها بود از این قسمت زیاد خوشم نیامد بعد از یکساعتی کنار ساحل نشستیم و کلی صدف جمع کردیم تا برای دنیا بیاریم . یه سه ساعتی توی طرح بودیم و خیلی خوش گذشت .
وقتی از طرح سالمسازی بیرون اومدم گوشیمو گرفتم دیدم خواهرم 4 بار زنگ زده آخه من و رویا چون همکار بودیم و با هم مرخصی گرفته بودیم خواهرم رو به جای خودم به سرکار فرستادم ؛ خلاصه بهش زنگ زدم گفتم : جانم کاری داشتی ؟ دیدم شاکی ، مگه تو نگفتی کار داشتم زنگ بزنم پس چرا جواب نمیدی ، گفتم : شرمنده تو آب بودیم ؛ خلاصه مثل اینکه چندتا کار با هم باید انجام میداده و همکارهامون همکاری کردن و قضیه حل شده بود . ماهم رفتیم هتل استراحت ، اول لباسهامون رو پهن کردیم تا خشک بشه و یک کمی جا به جا کردیم بعد از آن من وضو گرفتم و نمازم رو خوندم و یه خرده دور خودمون گشتیم و ساعت 14:45 بعداز ظهر رفتیم ناهار خوردیم و همونطوری مثل صبح روی میزهای مختلف انواع غذاها بود : میز اول بشقاب و لیوان و قاشق و چاقو و چنگال ؛ میز دوم دو نوع سوپ ؛ میز سوم انواع سالادها بود و ترشی و سیرترشی و زیتون ؛ میز سوم سه نوع پلو وماهی سرخ کرده با جوجه کباب و یک نوع خورشت و بیف استراگانف و کشک بادنجون و چیگن استراگانف و خوراک زبان و .... میز آخر دسر شامل کرم کارامل و ژله و کاسپر بود و یک میز هم شامل نوشیدنیها اعم از دوغ و کولا و آب معدنی ... تا سر حد انفجار غذا خوردیم بعد اومدیم تو اتاقمون تا ساعت 8 شب خوابیدیم .
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |